در طول تاریخ انسانها به نوعی به سوی خدا ودین رفته اند،برا روشن شدن این مسئله بنده دو دلیل رو میارم که به چه دلیل باید به خدا ودین او اعتقاد داشت:
1-دفع کردن ضرری که انسان احتمال میده به اون دچار خواهد شد عقل میگه که لازمه دفعش کنی وباید به طریقی از آن ضرر محتمل جلوگیری کردودر طول تاریخ کسانی به نام پیامبران بودند که مردم رو به خدا ودین دعوت میکردند واز طرفی وقتی در سیره وزندگی انها مطالعه میکنیم میبینیم که انسانهای راستگو وپاکی بودند واهل دروغ وخیانت به مردم نبودند،وگفته این اشخاص این احتمال رو میاره که احتمالا خدا ودین وقیامتی باشد،پس ما باید کاری کنیم که دفع این ضرر در صورت عمل نکردن به گفته های انان رو از خودمون دور کنیم که همان پذیرش خدا ودینداری است.
2-عقل انسان حکم میکنه که در مقابل کسی که به ما خوبی ونعمتی داده شکرگذار باشیم واز طرفی ما با مشاهده خود واطرافمان میبینیم که پر از نعمت هستیم پس باید شکرگذار دهنده نعمتها باشیم که در گرو شناخت اوست وسپس شاکر باشیم.
انسانها بصورت فطری وساختار درونی رو به سوی یک موجودی که برتر از آنها باشد در حال حرکتند.واین خداجویی انسانها در طول تاریخ به شکلها وقالبهای متفاوتی بوده است.وکار پیامبران ارشاد وراهنمایی انسانها در این مسیر بوده است تادچار خطا وانحراف نگردند.
دنیای غرب چندین سال است که مانع تراشی بر سر راه انسانها دارد تا اصل این حرکت را زیرپا بگذارد وهمه چیز را همین دنیای محسوس نشان دهدو ارتباط انسان با موجود عالی را انکار میکند.
ولی این حرکت الهی است واگر انسانها کمی با دقت واندیشه جلو بروند به راحتی وجود چنین موجود عالی را درک خواند کرد.پیامبران نقش اساسی را در این مسیر بر عهده دارند که آخرین پیامبر و کاملترین مسیر در پیامبر اسلام(ص) وجود دارد که با استعانت از اسلام وپیامبر آن همه انسانها میتوانند این مسیر را به راحتی طی کنند.
فتنه یعنی جامعه به گونه ای باشد که حق وباطل به هم آمیخته شود وتشخیص آن دشوار باشد که به بصیرت نیاز دارد.در موقع فتنه تفکر عمیق وژرف اندیشی لازم است تا انسان دچار انحراف از حق نگردد.
در این مواقع تقدم کلیات بر جزئیات لازم است ونباید انسان در جزئیات دین گیر کند.مثل خوارج که گفتند قرآن بالای نیزه هاست وبر علیه امام علی (ع)که قرآن ناطق بود شورش کردند.
زمان فتنه دشمن خیلی راحت به اهداف خود میرسد وبه عبارت دیگر در فتنه جنگ با خودی هاست نه با دشمن.