آنچه به اعتقاد شیعیان امری مسلم و قطعی شمرده می شود، موضوع عصمت پیامبران و امامان است که بر اساس آن، این بزرگواران، هرگز دست به رفتاری نمی زنند که در قرآن کریم و یا سنت قطعی عنوان گناه داشته باشد.
اگرچه ظاهر آیاتی از قرآن کریم نشانگر آن است که از پیامبران نیز گناهانی صادر شده که در جای خود بدان پرداخته شده است.[?]
در ارتباط با امامان معصوم (ع) نیز روایات بی شماری وجود دارد که در آنها آمده آنان، لب به استغفار گشوده و درخواست آمرزش گناهان خود را از جانب خداوند دارند.
دعای کمیل که آغاز آن با فرازهایی است که در هر کدام آنها، از عبارت “اللهم اغفر لی الذنوب التی…” استفاده شده، نمونه ای از این روایات است.
شخصی از یاران امیر المؤمنین (ع) به ستایش او نزد معاویه برخاسته و چنین ابراز می دارد:
من او را در یکی از تاریکی های شب دیدم که در محرابش ایستاده، محاسن خود را با دست هایش گرفته و چون انسانی مارگزیده به خود می پیچید و گریه های دردناکی می کرد و می گفت: ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو. چرا به دنبالم می گردی و چرا آرزو داری که مرا گمراه کنی؟!آن روز هرگز نرسد … به دنبال شخصی غیر از من باش … وای از کمی توشه و راه طولانی و سفر دراز و مقصد نگران کننده![?]
با مروری در آن چه گفته شد، تعارضی ظاهری میان اصل عصمت و روایات اشاره شده به نظر می آید. اندیشمندان دینی برای برطرف کردن این تعارض، ایده هایی را مطرح کرده اند که به دو مورد آن اشاره می کنیم:
?? دعاهای معصومان و استغفار آنان، نسبت به خودشان واقعی نبوده و در حقیقت، آنان گناهی مرتکب نشده اند تا از آن استغفار کنند، بلکه مطالب ارائه شده، جنب? آموزشی داشته و برای استفاد? پیروانشان بوده است.
در این زمینه باید گفت: آموزشی بودن برخی از این دعاها گرچه قابل انکار نیست که دعای “ام داود” در نیم? رجب، نمونه ای از آنها است،[?] اما بسیاری از این دعاها با تضرع و زاری و در خلوت نیمه های شب انجام می شد. آیا این گریه ها و ناله ها نیز حالتی تصنعی و نمایشی داشته و (نعوذ بالله) آن پیشوایان، چون هنرپیشه به ایفای نقش می پرداختند!؟ و یا این که در واقع خود نیز از اعماق دل در حال راز و نیاز و استغفار بودند؟
انتخاب گزین? دوم، بار دیگر این پرسش را مطرح می سازد که آنان از چه گناهی استغفار کرده و نگران چه بوده اند؟
?? نظری? دوم، آن است که استغفار و دعاهای معصومان، واقعی بوده و گرچه آنان از گناهانی که برای ما معصیت به شمار می آید، معصوم بوده اند، اما اموری وجود دارند که برای ما گناه نبوده، اما برای آنها گناه به شمار می آید و آن استغفارها نیز برای آمرزش چنین گناهانی است.
در این راستا، باید دانست که واژ? “ترک اولی” در متون اولی? اسلامی وجود نداشته و دانشمندان اسلامی، برای گناهانی که به پیامبران و امامان منتسب می شود، این عبارت را برگزیده اند.
مصداق “ترک اولی” آن است که از میان خوب و خوب تر، خوب را انتخاب نماییم که در این هنگام، هر چند گناهی مرتکب نشده ایم و عمل انجام شده نیز مناسب و به جا بوده است، اما می توانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم که از آن غافل شدیم.
مهم ترین دلیلی که می توان از آن استفاده نموده و ابراز داشت، همین دعاهایی است که طلب مغفرت آنان از خدا، در جای جای آن قابل مشاهده است؛ زیرا اگر این طلب مغفرت، از گناه نباشد، به طور طبیعی از ترک اولایی خواهد بود که با توجه به جایگاه رفیع آنان، مستلزم استغفار است، و به همین مناسبت است که گفته می شود: “حسنات الابرار سیئات المقربین”.[?]
در موردی مشابه، می بینیم که یک نوجوان، از تلف کردن هفته ها و ماه ها از عمر خود، به آن اندازه حسرت نمی خورد که دانشمندی از به هدر دادن یک ساعت وقت پشیمان است و می دانیم که حسرت آن دانشمند نیز نه از روی نمایش و آموزش، بلکه حسرتی واقعی است.
امام خمینی (ره)، این نظریه را این گونه تبیین می کند:”انسان وقتى ادعیه ائمه (ع) را مىبیند، چه در ماه مبارک، چه در غیر ماه مبارک … اگر نبود این که نهى شدهایم از مأیوس شدن از رحمت خدا، ما باید وقتى آنها را مىبینیم به کلى مأیوس بشویم. این امام سجاد است که مناجات هایش را شما مىبینید و مىبینید چطور از معاصى مىترسد. مسئله، مسئله بزرگتر از این مسائلى است که ما فکر مىکنیم. مسئله غیر از این مسائلى است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. مسئلهاى است که اولیا مىدانند چى است قضیه. آنها فهمیدهاند تا آن اندازهاى که بشر باید بفهمد که قضیه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتى ما هستیم و سر و کار ما با کیست. اینها به ما تعلیم مىدهند، و این طور نیست که دعا براى تعلیم ما باشد. دعا براى خودشان بوده است؛ خودشان مىترسیدند، از گناهان خودشان گریه مىکردند تا صبح.
از پیغمبر گرفته تا امام عصر (سلام اللَّه علیه) همه از گناه مىترسیدند. گناه آنها غیر این است که من و شما داریم. آنها یک عظمتى را ادراک مىکردند که توجه به کثرت، از گناهان کبیره است پیش آنها. حضرت سجاد در یک شبش- به حسب آن چیزى که وارد شده تا صبح گفت: اللّهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الْانابَةَ الى دارِ السُّرُورِ و الْاسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت.[?] مسئله، مسئله بزرگى است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتى که خودشان را حساب مىکنند، و مىبینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است: جز او کسى نیست و چیزى نیست، وقتى که توجه بکنند به عالم کثرت، و لو به امر خدا.
این است که نسبت مىدهند به رسول خدا که فرمود:
لَیُغانُ عَلى قَلْبى فَإنّى لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فى کُلِّ یومٍ سَبْعیِنَ مَرَّة.[?]
او غیر از این مسائلى بوده است که پیش ماها است. آنها در ضیافت بودهاند، در مافوق ضیافت هم بودهاند. در ضیافت بودهاند و از این که حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلک، دارند، مردم را دعوت مىکنند. از همین، کدورت حاصل مىشده. توجه به مظاهر الاهى، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الاهى، و لو همهاش الاهى است، براى آنها همه الاهى است، لکن مع ذلک، از آن جایى که، از آن غیبى که آنها مىخواهند که (کمالِ انقطاع الیک) است، وقتى که توجه مىکنند به مظاهر، این گناه بزرگ است. این گناه نابخشودنى است، این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملکوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالى طورى که دیگر ضیافتى در کار نباشد که مخصوص کُمَّل اولیا است، آن جا دیگر ضیافت اللَّه نیست در کار.”[?]
البته، با این که در نگاهی کلی می توان ادعیه و استغفارهای معصومان را واقعی و ناشی از کدورت ها و ترک اولاهایی دانست که آنان را لحظاتی از درجات والای عبادت، دور ساخته و به درجات پایین تری مشغول می کرد، اما با توجه به این که خود آن پیشوایان، یقیناً بهتر از ما به مصالح، آگاه بوده اند، ما نمی توانیم قضاوتی در ارتباط با برخی رفتارهایی داشته باشیم که به ظاهر “ترک اولی”به شمار می آمده و آماری از آنها را خدمتتان عرضه کنیم؛ زیرا پیشوایان معصوم (ع)، گاهی برای جلوگیری از افراط و تفریط ها در میان پیروانشان، رفتاری داشتند که در ظاهر، “ترک اولی” به نظر می رسید، اما با دقتی بیشتر، خلاف آن روشن می شد.
به عنوان نمونه، شکی نداریم که روزه داری و شب زنده داری، راه هایی برای رسیدن به درجات والای معنوی است، اما پیامبر (ص) بعد از نکوهش افراط در عبادات و بیان این که، زیاده روی در هر عبادت، ممکن است بعد از مدتی به ترک کامل آن بیانجامد، می فرماید:”من هم برای نماز به پا می خیزم و هم می خوابم. هم روزه می گیرم و هم گاهی افطار می کنم. با این که گریانم، ولی لبخند را فراموش نمی کنم”.[?]
در نگاهی دیگر، با آن که می دانیم، بی توجهی به مظاهر دنیوی؛ نظیر پوشاک و خوراک، به ویژه برای پیشوایان و زمامداران، پسندیده است،[?] ولی با این وجود، مشاهده می کنیم که امام صادق (ع) در مقابل زهدفروشان، زیباترین لباس ها را بر تن می کند و با استناد به آیاتی از قرآن، به اعتراضات آنان پاسخ می دهد.[??]
شاید در نگاه اول، این رفتارها، “ترک اولی” به نظر آید، اما با نگاهی دقیق تر باید گفت: در آن موقعیت های زمانی و مکانی، اگر معصومان، رفتار دیگری را پیش گرفته و به عنوان نمونه، با پشمینه پوشی و دوری از خواب و خوراک، زمینه را برای رشد تفکرات انحرافی و افراطی فراهم می کردند، چنین رفتاری از آنان که در نگاه ظاهربینان، مناسب هم به نظر می رسید، در واقع “ترک اولی” به شمار می آمد.
سؤالی که دراین نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت، این است که چگونه ایرانیان به سوی تشیع گرایش یافتند؟
سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال ?? هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم.
اما سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟
در این نوشته، بحث کلامی مطرح نیست. بلکه از دیدگاه "جامعه شناسی تاریخی" بررسی میکنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شیعه شوند.
در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:
?. پاسخ های نادرست و افسانهای.
?. پاسخ صحیح و منطقی.
در اینجا ضمن طرح چند پاسخ افسانهای و نقد آنها، در انتها پاسخ صحیح را ارائه خواهیم کرد.
?. پاسخهای نادرست و افسانهای:
? ـ ?. ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو دختر یزدگرد سوم از سلسله ساسانی، باعث علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) و در نتیجه تشیع ایرانیان شده است.
نقد این پاسخ:
اولاً: اساس چنین داستانی صحیح نیست.
ثانیاً: لازمهی صحت این داستان آن است که ایرانیان میبایست به خود سلسله ساسانیان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالی که ایرانیان اجازه دادهاند تا این سلسله براحتی فرو بپاشد و حتی یزدگرد نیز پا به فرار گذاشت و در شهرهای مختلف ایران آواره بود تا این که سرانجام توسط "آسیابانی ایرانی " در "مرو " کشته شد.
ثالثاً: پاسخ دیگری هم شهید مطهری میدهد و آن اینکه تعدادی از امویان هم با ساسانیان پیوند زناشویی بستند. پس چرا ایرانیان نسبت به امویان علاقهمند نشدند؟
? ـ ?. ایرانیان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بوده اند. وقتی ایران توسط مسلمانان فتح شد، ایرانیان مجبور بودند در ظاهر بگویند ما مسلمان شده ایم و الا کشته میشدند یا باید جریمه میپرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول میکردند اما در واقع همان عقاید زرتشتیگری و عقاید قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شیعه. پس تشیع، مذهبی است که در اصل به دست ایرانیان ساخته شده و ربطی به اسلام ندارد، بلکه مذهبی ایرانی است.
نقد این پاسخ:
اولاً: این نظریه زمانی میتواند صحیح باشد که رهبران اصلی شیعه ایرانی باشند؛ در حالی که همه رهبران اصلی شیعه که ائمه معصومین علیهم السلام هستند، عرب هستند.
ثانیاً: این نظریه در صورتی صحیح است که شیعیان اولیه همه ایرانی باشند در حالی که جز تعداد کمی از شیعیان اولیه ـ نظیر «جناب سلمان فارسی» ـ غالب شیعیان از عربها بودند.
ثالثاً: نظریه فوق وقتی میتواند صحیح باشد که منابع و متون اصلی شیعه با سایر مسلمانان تفاوت میداشت و میبایست این تفاوت در منابع ایرانی خود را نشان دهد. در حالی که اینطور نیست. اولین منبع اصلی مسلمان قرآن کریم است که شیعه و غیر شیعه به آن اعتقاد دارند. دومین منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمیگردد و عقل به مستقلات عقلیه باز میگردد که اختصاص به ایرانیان ندارد بلکه مربوط به همه است.
رابعاً: نظریه فوق وقتی میتوانست قرین واقع باشد که ایرانیان از همان قرون اولیه تماماً شیعه باشند. در حالی که ایرانیان در این دورهها غالباً غیر شیعه بوده و به اسلام اهل سنت گرایش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ایرانیان بودند. همچنین مؤلفان متون دینی اهل سنت اکثراً ایرانی هستند و این نکتهای است که شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران میآورد.
خامساً: رهبران و دانشمندان شعیه تا قرن دهم اکثراً غیرایرانی بودند و خارج از ایران زندگی میکردند. «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «محقق حلی»، «شهید اول و ثانی» و علمای جبل عامل که بعدها به دعوت صفویه به ایران آمدند و همچنین «محقق کرکی» که حوزههای علمیه شیعه را در ایران و عراق و مناطق دیگر گسترش داد، همه غیرایرانی بودند. این نکته صحیح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزههای مذهبی تأثیرگذار است. اما اینگونه نیست که این عوامل سبب شوند یک مذهب تشیع خاص ایرانیان تأسیس شده باشد. اتفاقاً فقه شیعی بر عنصر زمان و مکان، تاریخ و غیره تأکید فراوان دارد. بنابراین، تأثیر و تاثر قابل انکار نیست ولی مسأله نمیتواند تعیین کننده باشد.
برخی آموزههای فلسفی قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضی از عادات و داستانها هم منتقل شده است. در واقع ایرانیان برخی از میراثهای خود را حفظ کردهاند، اما آن را هرگز جزیی از تشیع ندانستهاند. بلکه یکسری از این مسائل مربوط به آداب و رسوم ملی ماست که ربطی به تشیع ندارد. مثل زبان فارسی، عید نوروز و... ایرانیان هیچ گاه زبان فارسی را رها نکردند. زیرا بین اسلام و ایران تضادی نبوده است. بلکه در مواردی که تعارضی وجود داشته، ایرانیان خود به نفع اسلام از آن دست کشیدهاند و اسلام را مقدم دانستهاند.
? ـ ?. ایرانیان تا قرن دهم سنی بودند. از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند. زیرا شاه اسماعیل صفوی وقتی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنیها را قتل عام نمود.
نقد پاسخ فوق:
اولاً: شاه اسماعیل یک جوان ?? ساله بود و نمیتوان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنیها باشند و علیه مذهب خود، شاه اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی وجود داشتهاند که صفویه به اتکای آنان توانستهاند قدرتی تشکیل دهند و در برابر عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند و مقابله کنند و در نهایت حکومت تشکیل دهند.
ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده است که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع میشدند، چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانیها قرار میگرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غیراسلامی بوده است.
?. پاسخ صحیح و منطقی:
نخست باید بپذیریم که استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه به صورت تدریجی است. ما نباید به دنبال تاریخ خاص و معینی باشیم. به نظر میرسد از زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، حدود ?? قرن به طول انجامیده باشد.
اتفاقاتی که طی ?? قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد که به اجمال میتوان آنها را اینگونه مرور کرد:
? ـ ?. نخست آنکه «جناب سلمان» صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. یمن توسط حضرت علی (ع) و در زمان حیات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی (ع) آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.
? ـ ?. در دوره خلیفه دوم، وی تبعیضهایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.
? ـ ?. پس از شهادت حسین بن علی(ع) ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعیضها نمیتوانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمکها را نمودند. زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد (ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت فاصله دارد.
? ـ ?. در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیت(ع) را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت میکردند.
? ـ ?. حضور حضرت امام رضا(ع) در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که «مأمون» میخواست امام رضا(ع) را ولیعهد کند، مقابله با عرب هایی بود که از برادرش «امین» حمایت میکردند. تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.
? ـ ?. بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانیقی» و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور «حضرت معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شیراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.
? ـ ?. در عصر سلاطین شیعه آلبویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.
? ـ ?. در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت ?? سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاشهای «خواجه نصیر الدین طوسی» عامل دیگری در این زمینه است.
? ـ ?. حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی ?? قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.