سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بی عمل مانند درخت بی ثمر است . [امام علی علیه السلام]
اندیشه برتر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جایگاه عقل در معارف اسلامی

آیا عقل در معارف اسلامى جایگاهى دارد یا خیر؟ آیا عقل مى تواند به سمت معارف اسلامى پرواز کند؟
قرآن کریم مى فرماید:
( ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِى هِیَ أَحْسَنُ ) ( [64]) .
«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن پروردگارت از هر کسى بهتر مى داند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است».
این آیه به ما مى آموزد که اگر بخواهیم حقیقت را به دیگران بگوییم سه راه دارد:
1 بالحکمة: حکمت در این آیه به معناى اصطلاحى نیست، بلکه هر سخنى که محکم و استوار باشد، به آن سخن حکیمانه مى گویند. اگر معارف عقلى هم از این طریق ثابت شود بخشى از حکمت است.
2. و الموعظة الحسنة: یعنى با پند و اندرز افراد را از گمراهى نجات دهیم.
3. و جادلهم بالتى هى احسن: اگر شخصى، مخالف ما است با مسلّمات خودش با او سخن بگوییم. مجادله به معناى این است که مسلّمات خصم را بگیریم و طبق مسلّمات او با او حرف بزنیم.( [65])
چرا قرآن این سه راه را پیشنهاد مى کند؟ چون مخاطب ها فرق مى کنند. گاهى مخاطب، انسانى عقلانى، حکیم و اهل استدلال است. مسلماً باید با او با قول محکم و استوار و عقل پسند سخن گفت.
گاهى مخاطب آنقدر ادراک ندارد که با او به برهان سخن بگوییم بلکه باید عواطفش را تحریک کرد. اثر موعظه، تحریک عواطف است. پس باید با نشان دادن عواقب کار، او را هدایت کرد.
گاهى مخاطب، نه حکیم است و نه انسان موعظه پذیر، بلکه مخالف است و نظر او با نظر ما فرق دارد. باید با او به جدال احسن پرداخت، یعنى مسلمات خودش راگرفت و بر علیه او استفاده کرد.( [66])
پس قرآن، دلیل و برهان را یکى از راه هاى دعوت مى داند. دلیل و برهان یعنى چیزى که خرد پسند باشد و عقل انسان او را بپذیرد. حال باید ببینیم جایگاه عقل در معارف اسلامى و عقلى چیست؟
جایگاه عقل در معارف اسلامى و عقلى
نسبت به جایگاه عقل در معارف اسلامى، اندیشمندان به سه دسته تقسیم شده اند: گروه حس گرایان، گروه معطّله، و راهى میان تشبیه و تعطیل.
حس گرایان: غالب غربى ها و اروپایى ها حس گرا هستند و فلسفه آن ها بر «حس» استوار است .( [67])
ایشان مى گویند ما نمى توانیم ماوراى حس را درک کنیم، چون ابزار درک ما، تجربه است و تجربه هم فقط مى تواند در مسائل حسى سخن بگوید، و درباره چیزى که ماوراى حس است مثل برزخ، خدا، قیامت و مانند آن نمى توانیم نفیاً و اثباتاً قضاوت کنیم. ابزار درک ما آزمایش است و آزمایش هم فقط مى تواند در مورد ماده و انرژى قضاوت کند و بگوید هست یا نیست. ولى روح مجردى را که خداپرستان مدعى آن هستند، نمى تواند اثبات کند. چاقوى آزمایش ما، به رگ و استخوان مى خورد اما به روح نمى خـورد.
نقد:
به طور اجمال باید گفت: شما در همان مسائل حسى، گزاره هایى را قبول دارید که عقلى اند نه حسى از جمله:
1. شما معتقدید که «تجربه» شما را به واقع مى رساند. شما تجربه را از کجا به دست آورده اید؟ تجربه و آزمایش، خود قابل تجربه نیست پس شما گزاره اى را قبول دارید که از مجراى حس به دست نیامده است. بنابراین حس گرایان باید حداقل یک قضیه عقلى را قبول داشته باشند.
2. حس گرایان مى گویند: «همه معلومات باید از طریق تجربه بدست آید». این گزاره، عقلى است چون استدلال مى کنند و مى گویند وسیله من آزمایش است و آزمایش هم در ماوراى حس راه ندارد. پس باید تمام قضایا در مجراى حس باشد و ماوراى حس، قابل درک نیست.
3. مورد تجربه شما، یک قضیه جزئى است اما شما بارها آن را تجربه مى کنید و به یک قضیه کلى دست مى یابید. این که همه آنتى بیوتیکها ضد تب هستند، یک قضیه کلى است و آن را از راه عقل بدست آورده اید. عقل مى گوید: «حکم الامثال فى ما یجوزُ و فى ما لا یجوزُ واحدٌ». همین که از مورد جزئى، یک قاعده کلى ساخته اید، کار عقل است.
علاوه بر این موارد، نقض هاى دیگرى هم وجود دارد.( [68]) در کشور ما بحمدالله این مسئله طرفدار ندارد چون بعد از فروپاشى شوروى، مارکسیست ها عقب نشینى کرده اند.
معطّله: این گروه چون عقل خود را از درک، تعطیل کرده اند به «معطّله» مشهور شده اند.
این گروه که غالباً محدثین اهل سنت اند (حنابله و امثال آن) مى گویند: با وجود کتاب و سنت، نیازى به استفاده از عقل در ماوراى طبیعت نداریم. عقل براى درک وراى کتاب و سنت راهى ندارد.
کتاب و سنت مى گوید خدا دست دارد، ( وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ) ( [69]) . ما هم مى گوییم خدا دست دارد ولى براى اینکه جزو مشبّهه نباشیم مى گوییم دست و چشم او مانند دست و چشم ما نیست. اینها مى گویند با وجود کتاب و سنت نیازى به عقل نیست.( [70])
حکایتى در تاریخ معروف است که حتى ابن تیمیه هم در الرسائل نقل کرده است. او مى گوید مردى پیش مالک بن انس آمد و با قرائت آیه ( الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى) ( [71]) از کیفیت و چگونگى «استوى» پرسید و گفت، ما «استوى» را به معناى «جلس» مى دانیم. پیشانى مالک عرق کرد و گفت: «الکیف غیر معقول و الاستواء معلوم و الایمان به واجب و السؤال عنه بدعة»( [72]) سپس دستور داد سائل را از مجلس بیرون کردند. بعضى کتاب ها نقل کرده اند که گفت: «الکیف مجهول و الاستواء معلوم». این گروه دستگاه عقل خود را از بررسى معارف تعطیل کرده و مى گویند همین ظواهر را مى گیریم و اگر بوى تشبیه و تجسیم داد، مى گوییم دست دارد بلا کیف، چشم دارد بلا کیف، استواء دارد بلا کیف.( [73])
نقد:
روش معطّله، روش صحیحى نیست. قرآن کریم، ما را به تفکر و تدبر دعوت کرده است. خداوند قرآن را تنها براى خواندن نفرستاده است، قرآن را براى تدبر هم فرستاده است. ( لیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ) ( [74]) قرآن امر به تدبر و تفکر کرده است.
 ماده عقل با تمام مشتقاتش چهل و نه مرتبه در قرآن آمده است.( [75]) تفکر ( [76]) و تدبر( [77]) چند بار در قرآن آمده است. اگر سؤال واقعاً بدعت است چرا قرآن اینها را آورده و دعوت به تدبر و تفکر کرده است؟
معطله مى خواهند بگویند اسلام سراپا تعبّد است و تفکر فقط در مسئله اثبات صانع و نبوت جایز است و در بقیه مسائل تفکر ممنوع است.
این نظریه برخلاف قرآن است. قرآن ما را به تفکر و تدبر دعوت مى کند. حتى تفکر را یکى از نشانه هاى مؤمن مى داند:
( الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً)( [78])
«همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد مى کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند و مى گویند: بارالها اینها را بیهوده نیافریده اى».
( أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا) ( [79])
«آیا آنها در قرآن تدبر نمى کنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است».
اینها هم مانند حس گرایان، مخالف عقل اند با این تفاوت که حس گرایان، ماوراى طبیعت را نه نفى مى کنند و نه اثبات; اما اینها به ماوراى طبیعت معتقدند ولى مى گویند ادراک عقل را باید نسبت به این ها تعطیل کرد.
چندى قبل در یکى از نشریات عربستان مطلبى از عبدالعزیز بن باز خواندم: از ایشان سؤال کرده بودند خدا جسم است یا نه؟ صریحاً گفته بود: نمى توانیم بگوییم که خدا جسم نیست. چون در قرآن و سنت نیامده است: «انه سبحانه لیس بجسم».
اینها نمى خواهند حتى این آیه را درک کنند:( لا تُدْرِکُهُ الاَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الابْصَارَ) ( [80]) . گاهى مى گویند: لا یدرک یعنى کنه او را درک نمى کنیم، اما ظاهر او را مى بینیم! لذا حتى عاقل هاى اشاعره مانند فخر رازى و ایجى و تفتازانى و غزالى مى گویند: «انّ الله سبحانه یُرى فى الآخرة بالابصار»( [81]) .
در کتاب هاى روایى آنها، ابوهریره نقل کرده است که شبى مهتابى، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) اصحابش را جمع کرد و گفت: «انّکم تَرَونَ ربّکم یوم القیامة کما تَرَون القمرَ». معطّله از قرآن فقط تلاوت آن را قبول دارند.
اگر بخواهید عقیده معطله را بدانید، دو کتاب توحید را کنار هم بگذارید که هر دو در یک عصر نوشته شده اند. توحید صدوق و توحید ابن خزیمه تمام عبارتهاى ابن خزیمه تشبیه، جبر، تعطیل عقول و تعبد به ظواهر است اما توحید صدوق برهان، تعقل، استدلال و هدایت گرى عقل است.
کسانى که بخواهند عقل را از ادراک تعطیل کنند، حتى یک صفت از صفات خدا و نیز نبوت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را نمى توانند ثابت کنند. اگر بگویند معجزه آورده، مى گوییم از کجا معلوم که اعجاز دلیل بر اثبات نبوت باشد! اگر بگویید در قرآن آمده، مى گوییم هنوز که قرآن ثابت نشده است.
این افراد از پیامدهاى ناگوار مکتب خود غافل هستند. ما اگر عقل را تعطیل کنیم هیچ اصلى از اصول دین را نمى توانیم ثابت کنیم. حتى در اثبات نبوت پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) ، نیاز به دستگاه عقلانى است تا بگوییم خدا حکیم است، حکیم هرگز راضى به «اغراء به جهل» نمى باشد. پس اگر آورنده این معجزه (نعوذ بالله) انسان ناسالمى باشد، خداوند حکیم نباید چنین قدرتى را در اختیار او قرار دهد. این با حکمت خداوند منافات دارد:
( وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ لأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ) ( [82]) .
«اگر او سخنى دروغ بر ما مى بست ما او را با قدرت مى گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع مى کردیم».
قرآن گاهى براى اثبات خدا استدلال مى کند مى فرماید:( أَفِی اللّهِ شَکٌّ ) ( [83]) . بعد برهانش را مى آورد ( فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ) ( [84]) . یعنى از ممکن پى به واجب مى بریم.
معطّله مى خواهند بگویند ما اهل تشبیه و تجسیم نیستیم، ولى در واقع همچون «مجسّمه» و «مشبّهه» هستند. مى گویند خدا دست دارد اما دست او کیفیت دست ما را ندارد! دست تمام واقعیتش همین کیفیت است. اگر این کیفیت نباشد، دیگر معنى ندارد دست باشد. هر کس عقل را تعطیل کند دچار تشبیه و تجسیم مى شود. ابن تیمیه مى گوید: «خدا عرش دارد و بر تخت مى نشیند، اما به قدرى بزرگ و سنگین است که تخت او مانند تخت هاى بشرى صدا مى کند»( [85]).
راه میان تشبیه و تعطیل:
ما مانند مشبّهه و معطّله نیستیم. چراغ عقل را روشن مى کنیم و با آن معارف را تجزیه و تحلیل مى کنیم. البته مقلد مکتب ملاصدرا، ملاهادى سبزوارى یا شیخ الرئیس هم نیستیم. چون در معارف فکرى، تقلید جایى ندارد. از علوم و معارف آن ها بهره مى گیریم، اما هرگز بند مکتب غیر معصوم را به گردن نمى افکنیم. این همان راهى است که خدا، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) گفته اند.
اولین خطبه در نهج البلاغه یک دنیا کلام، فلسفه و حکمت است. آنجا که در پاسخ به این سئوال که آیا صفات خدا عین ذات اوست؟ یا ذات او عین صفات اوست؟ یا دو چیزند؟ امام على (علیه السلام) مى فرماید: توحید یعنى «نفى الصفات عنه» نه این که بگوییم خدا عالم نیست یا قدرت ندارد; بلکه مى گوییم علم چیزى زائد بر ذات نیست. قدرت و سایر صفات هم زائد بر ذات نیستند «لشهادةِ کلّ صفة انّها غیرُ الموصوف، وشهادة کلّ موصوف انه غیر الصّفة، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه»( [86]) اگر بگوییم هم خدا و هم علم، خدا را دو تا دانسته ایم: «و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه»( [87]).
این سخن امام(علیه السلام) سراپا برهان خداشناسى است. ولى متأسفانه هنوز هم اشاعره معتقدند صفات خدا زائد بر ذات خداست. بنابر این صفات خدا هفت تا است و با خدا، هشت ذات مى شود.
اشاعره با این حرف مسیحیان را رو سفید کرده اند. مسیحیان مى گویند قدماء ثلاثه، اما اشاعره مى گویند قدماء ثمانیه چرا از نظر فکرى چنین منحرف شدند؟ چون چراغ عقل را روشن نکردند و به ظاهر بسنده کردند. آن هم ظاهرى که در آن تفکر نکردند و گرنه محال است ظاهر قرآن و سنت متواتر با خرد منافات داشته باشد. قسم به خدا هیچ ظاهرى از ظواهر قرآن مخالف عقل نیست!، اما نه ظاهر تصورى بلکه ظاهر تصدیقى. نه ظاهر افرادى بلکه ظاهر جملى.( [88])
مثلاً قرآن مى فرماید: ( ما مَنَعَکَ أنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ) ( [89]) . مى گویند چون خدا خودش مى گوید با دو دست، آدم را آفریدم ] پس خدا دو دست دارد [ .
این ظهور، ظهور افرادى و تصورى است اما اگر دقت کنیم خدا مى خواهد عنایت را نشان دهد یعنى این مخلوق مورد عنایت من است. تعبیر «بِیَدیّ» نشانه عنایت است مثل این است که مثلاً شما مى گویید من فلانى را با دست خودم تربیت کردم. یعنى نهایت توجه را به او داشتم.
بنابراین ظاهر قرآن با عقل مخالف نیست. قرآن، انجیل نیست که وقتى خلاف عقل درآمد تاویل کنیم. ولى باید دقت کرد که ظاهر، ظاهر افرادى و تصورى نباشد.
پس این که مى فرماید: ( الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى) ( [90]) یعنى خدا بعد از آفرینش بر تخت تدبیر مستولى شد. نه اینکه آفرید و بازنشسته شد و کار تدبیر را به دیگران واگذار کرد. این آیه ناظر به توحید در خالقیت و ربوبیت است. یعنى خدا هم خالق و هم مدبر است.( [91])
البته معناى این که به عقل تکیه مى کنیم این نیست که عقل معصوم است بلکه ممکن است اشتباه کند. اعتماد به عقل را قبول داریم ولى هر مکتبى را به صورت تعبدى نمى پذیریم، اما از معارف آن مکتب بهره مى گیریم.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید سلیمی ( دوشنبه 91/5/30 :: ساعت 11:19 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بررسی صفات مورد اختلاف امام از نگاه امامیه و زیدیه
محبوبان اهی
ترک اولی از معصوم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 26
>> بازدید دیروز: 8
>> مجموع بازدیدها: 117115
» درباره من

اندیشه برتر

» پیوندهای روزانه

آیه الله مکارم شیرازی [43]
آیه الله خامنه ای [46]
[آرشیو(2)]

» آرشیو مطالب
مهر 1388
آبان1388
آذر 1388
دی1388
بهمن1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 89
خرداد 89
مرداد 89
مهر 89
خرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
مرداد 91
مهر 91
بهمن 91
آذر 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
طراوت باران
خبر روز
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
هدهد
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
عشق
علمدار بصیر
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
راه فضیلت
شاه تور
آتیه سازان اهواز
xXx عکسدونی xXx
بهار عشق
*(حرفهای نگفته)*
حرفهایی ازجنس بهشت
یاور 313
شقایق های آتش گرفته
اللهم عجل لولیک الفرج
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
مقاله های تربیتی
مناجات با عشق
دکتر علی حاجی ستوده
اسلام وتشیع
بیکرانه
حضور در دولت کریمه
حقیقت شیرین
اندیشه جوان
تینا
معماری

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



























» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب